1149) سوره طارق (86) آیه 4 إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها (2)
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است که حضرت امیر وقتی برای بار دوم مردم را برای جنگ با معاویه میخواست آماده کند خطبهای خواندند که اوایل آن کاملا معارف توحیدی است. در فرازی از آن آمده است:
پاک و منزّه است او، همانطور که خود را توصیف کرده است. و توصیفکنندگان به کنه وصف او نمیرسند. هنگام آفرینش اشیاء برای آنها حد و مرزهایی قرار داد تا آنها را از شباهت به خود متمایز سازد و خود را نیز از شباهت به آنها مبرا نماید. او در آنها حلول نکرده، تا گفته شود که او در آنها موجود است؛ و همچنین از آنها دور نمیباشد، تا گفته شود که او از آنها جدا و مباین است و از آنها غایب نیست که پرسیده شود که کجاست. لیکن او بدانها احاطه دارد و متقن و محکم کردشان صنعش، و همه را دربرگرفت حفاظت او. هیچ چیز از او پنهان نیست، نه مخفیترین غیبهای هوا و نه رازهای پنهان در ظلمات شبها و نه آنچه در آسمانهای بلندبالا تا زمین دونپایه نهفته است.برای هر چیزی از آنها حافظ و مراقب است و هر چیزی از آنها به وسیله چیزی دیگر احاطه شده است و او خود محیط است بر آنچه از آنها که احاطه شده است.
الکافی، ج1، ص135؛ التوحید (للصدوق)، ص42[1]
مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى جَمِیعاً رَفَعَاهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع اسْتَنْهَضَ النَّاسَ فِی حَرْبِ مُعَاوِیَةَ فِی الْمَرَّةِ الثَّانِیَةِ فَلَمَّا حَشَدَ النَّاسُ قَامَ خَطِیباً فَقَال:
... سُبْحَانَهُ هُوَ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ وَ الْوَاصِفُونَ لَا یَبْلُغُونَ نَعْتَهُ وَ حَدَّ الْأَشْیَاءَ کُلَّهَا عِنْدَ خَلْقِهِ [إِیَّاهَا] إِبَانَةً لَهَا مِنْ شَبَهِهِ وَ إِبَانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِهَا؛ لَمْ یَحْلُلْ فِیهَا فَیُقَالَ هُوَ فِیهَا کَائِنٌ، وَ لَمْ یَنْأَ عَنْهَا فَیُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ، وَ لَمْ یَخْلُ مِنْهَا فَیُقَالَ لَهُ أَیْنَ. لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَاطَ بِهَا عِلْمُهُ وَ أَتْقَنَهَا صُنْعُهُ وَ أَحْصَاهَا حِفْظُهُ لَمْ یَعْزُبْ عَنْهُ خَفِیَّاتُ غُیُوبِ الْهَوَاءِ [الْهَوَى] وَ لَا غَوَامِضُ مَکْنُونِ ظُلَمِ الدُّجَى وَ لَا مَا فِی السَّمَاوَاتِ الْعُلَى إِلَى [وَ] الْأَرَضِینَ السُّفْلَى لِکُلِّ شَیْءٍ مِنْهَا حَافِظٌ وَ رَقِیبٌ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْهَا بِشَیْءٍ مُحِیطٌ وَ الْمُحِیطُ بِمَا أَحَاطَ مِنْهَا ...
در الغارات (ط - القدیمة، ج1، ص99-100) همین خطبه با سند دیگری از حضرت امیر ع روایت شده بدین صورت که راوی میگوید شخصی از حضرت درباره «صفة الرب» سوال کرد و حضرت این خطبه را ایراد کرد که تفاوتهای جزیی مختصری در برخی عباراتش وجود دارد.[2]
2) امام صادق ع نامهای به شیعیان نوشته و خواسته بودند این نامه را به یک دیگر بیاموزند و در آن درنگ کنند و آن را به کارش بندند، آنها هم هر یک نسخهاى از آن را در نمازخان? منزل خویش نهاده بودند و هر گاه نمازشان به پایان مىرسید در آن مىنگریستند؛ که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[3] در فرازی از آن، وقتی میخواهند شیعیان را خطاب قرار دهند با این تعبیر بیان میکنند:
فرمود: ای جماعتی که خداوند حافظ است برای آنها امرشان را؛ بر شما باد به آثار [= پیروی از تعالیم و دستورات] رسول الله ص و سنت او و آثار ائمه هدی از اهل بیت رسول الله ص بعد از او و سنت ایشان...
الکافی، ج8، ص8
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ کَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِیهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا فَکَانُوا یَضَعُونَهَا فِی مَسَاجِدِ بُیُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِیهَا؛
قَالَ وَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِیعِ الصَّحَّافِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى أَصْحَابِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم ...
وَ قَالَ: أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْحَافِظُ اللَّهُ لَهُمْ أَمْرَهُمْ عَلَیْکُمْ بِآثَارِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ سُنَّتِهِ وَ آثَارِ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ بَعْدِهِ وَ سُنَّتِهِمْ.
3) شخصی به نام ابوقره خدمت امام رضا ع میرسد و سوالاتی از امام ع میپرسد. وی به خاطر تعابیری همچون «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ: و عرش پروردگارت را آن روز هشت نفر فوق خویش حمل میکنند» (حاقه/17) و « الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْش: کسانی که عرض را حمل میکنند» (غافر/7) خیال میکرده که درباره خداوند میتوان گفت که او «محمول» [عدهای او را حمل میکنند!] است
حضرت در پاسخ وی میفرمایند: عرش، خداوند نیست [یعنی وقتی آیه میفرماید عرش پروردگارت را حمل میکنند، معنایش این نیست که خود خدا را حمل میکنند]؛ بلکه عرش نامی است برای علم و قدرت و عرشی که در آن هر چیزی هست؛ سپس حمل آن را به غیر خویش، یعنی برخی از مخلوقات خود، نسبت داد؛ زیرا مخلوقاتش را با حمل کردن عرش خویش [= قبول علم و قدرت خداوند] به ابراز بندگی خود واداشت و آنان حاملان عرش اویند و مخلوقاتی هم پیرامون عرش او تسبیح میگویند و آنان علم او را میدانند و فرشتگانی هم هستند که اعمال بندگانش را مینویسند؛ و زمینیان را هم با طواف به دور خانه خویش به ابراز بندگی خویش واداشت «و خداوند بر عرش استوا دارد» (طه/5) همان گونه که خود فرمود. و عرش و کسانی که آن را حمل میکنند و کسانی که پیرامون عرشاند، خداوند حامل و حافظ همه آنهاست و نگهدارنده و و قائم بر هرکسی و فوق هر چیزی و بر هر چیزی است؛ و در مورد او کلمه «محمول» [حمل شده] و «أسفل» [پایینتر] هیچگاه بهنحوی که به کلمه دیگری متصل نباشد اطلاق نمیگردد که اگر چنین شود لفظ و معنا فاسد شده است. ..
ابوقره گفت:
الکافی، ج1، ص130-131
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى قَالَ: سَأَلَنِی أَبُو قُرَّةَ الْمُحَدِّثُ أَنْ أُدْخِلَهُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع، فَاسْتَأْذَنْتُهُ فَأَذِنَ لِی. فَدَخَلَ فَسَأَلَهُ عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَ فَتُقِرُّ أَنَّ اللَّهَ مَحْمُولٌ؟
فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع: کُلُّ مَحْمُولٍ مَفْعُولٌ بِهِ مُضَافٌ إِلَى غَیْرِهِ مُحْتَاجٌ وَ الْمَحْمُولُ اسْمُ نَقْصٍ فِی اللَّفْظِ وَ الْحَامِلُ فَاعِلٌ وَ هُوَ فِی اللَّفْظِ مِدْحَةٌ وَ کَذَلِکَ قَوْلُ الْقَائِلِ فَوْقَ وَ تَحْتَ وَ أَعْلَى وَ أَسْفَلَ وَ قَدْ قَالَ اللهُ: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» وَ لَمْ یَقُلْ فِی کُتُبِهِ إِنَّهُ الْمَحْمُولُ، بَلْ قَالَ إِنَّهُ الْحَامِلُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ الْمُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَ الْمَحْمُولُ مَا سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ یُسْمَعْ أَحَدٌ آمَنَ بِاللَّهِ وَ عَظَمَتِهِ قَطُّ قَالَ فِی دُعَائِهِ یَا مَحْمُولُ؟
قَالَ أَبُو قُرَّةَ: فَإِنَّهُ قَالَ: «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ» وَ قَالَ: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْش».
فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع: الْعَرْشُ لَیْسَ هُوَ اللَّهَ وَ الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ وَ عَرْشٍ فِیهِ کُلُّ شَیْءٍ ثُمَّ أَضَافَ الْحَمْلَ إِلَى غَیْرِهِ خَلْقٍ مِنْ خَلْقِهِ لِأَنَّهُ اسْتَعْبَدَ خَلْقَهُ بِحَمْلِ عَرْشِهِ وَ هُمْ حَمَلَةُ عِلْمِهِ وَ خَلْقاً یُسَبِّحُونَ حَوْلَ عَرْشِهِ وَ هُمْ یَعْمَلُونَ بِعِلْمِهِ وَ مَلَائِکَةً یَکْتُبُونَ أَعْمَالَ عِبَادِهِ وَ اسْتَعْبَدَ أَهْلَ الْأَرْضِ بِالطَّوَافِ حَوْلَ بَیْتِهِ «وَ اللَّهُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» کَمَا قَالَ. وَ الْعَرْشُ وَ مَنْ یَحْمِلُهُ وَ مَنْ حَوْلَ الْعَرْشِ وَ اللَّهُ الْحَامِلُ لَهُمُ الْحَافِظُ لَهُمُ الْمُمْسِکُ الْقَائِمُ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ وَ فَوْقَ کُلِّ شَیْءٍ وَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَ لَا یُقَالُ مَحْمُولٌ وَ لَا أَسْفَلُ قَوْلًا مُفْرَداً لَا یُوصَلُ بِشَیْءٍ فَیَفْسُدُ اللَّفْظُ وَ الْمَعْنَى. ...[4]
4) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
کسی که بین خودش و خدا را اصلاح کند خداوند بین او و مردم را اصلاح میکند و کسی که امر آخرتش را اصلاح کند خداوند امر دنیایش را اصلاح میکند؛
و کسی که واعظی از خویش بر خویش داشته باشد از جانب خداوند بر او حافظی خواهد بود.
نهج البلاغة، حکمت 89
وَ قَالَ ع: مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ؛
وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظ
ب. در نقل دیگری از ایشان چنین روایت شده است:
کسی که بازدارندهای از جانب خویش بر خویش داشته باشد از جانب خداوند حافظی بر او خواهد بود.
عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص433؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص239
مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ زَاجِرٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.
5) در دعایی که از امام سجاد ع روایت شده آمده است:
خدایا من خودم و دینم و مالم و فرزندانم و هرچه از آن من است و برادران مومنم که به خاطر تو با آنها برادر شدهام را نزد تو ودیعه میگذارم و از تو میخواهم که همه آنها را حفظ کنی که همنا در حالی که تو حافظ باشی هیچ چیزی از داراییهای من ضایع نخواهد شد؛بلکه تو بهترین حافظ و رحمکنندهترین رحمکنندگانی و همنشینی با تو کافی است...
إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج1، ص236
دعاء آخر فی الیوم التاسع و العشرین من شهر رمضان من مجموعة مولانا زین العابدین ع
... اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ نَفْسِی وَ دِینِی وَ مَالِی وَ وَلَدِی وَ کُلَّ ضَیْعَةٍ هِیَ لِی وَ إِخْوَانِی فِیکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَسْتَحْفِظُکَ ذَلِکَ کُلَّهُ فَإِنَّهُ لَا یَضِیعُ ضَیْعَةٌ عَلَیَّ وَ أَنْتَ حَافِظٌ بَلْ أَنْتَ خَیْرٌ حافِظاً وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ وَ کَفَى بِکَ صَاحِبا ..
فراز فوق را در دعای اول ماه رجب هم آورده است (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص640)[5].
ممکن است مراد از «حافظ» در این آیه همان باشد که در آیه «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظین» (انفطار/10) آمده است. احادیث مربوط به این آیه قبلا در جلسه 190 (https://yekaye.ir/al-infitar-082-10/) گذشت. در اینجا فقط حدیثی که آنجا در پاورقی آمده بود تکرار میشود:
5) حدیثی عموما در تفاسیر اهل سنت ذیل آیه 11 سوره رعد (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّه) آمده است و سید بن طاوس نیز از کتابی که ظاهرا از علمای اهل سنت است نقل کرده است بدین بیان:
عثمان بر رسول خدا ص وارد و گفت: به من خبر دهید که همراه هر بندهای چند فرشته هست؟
پایمبر ص فرمودند:
فرشتهای در سمت راستت برای حسناتت، و یکی در سمت چپت، که او قرار است کارهای بدت را بنویسد. هنگامی که کار خوبی انجام میدهی ده تا مینویسند و هنگامی که کار بدی انجام دهی، آنکه سمت چپت است به آنکه سمت راستت است میگوید: بنویسم؟ او میگوید: «شاید که استغفار و توبه کند.» وقتی که سه بار تکرار میشود: پاسخ میدهد: «بنویس، خدا ما را از دست او راحت کند که بدهمنشینی است، چقدر مراقبتش نسبت به خداوند عز و جل اندک است، چقدر در برابر ما بیحیاست.» که خداوند میفرماید: هیچ سخنی به لفظ درنمیآید مگر اینکه رقیب و عتیدی نزد آن هست» (ق/18).
و دو فرشته در مقابل و پشت سرت که خداوند متعال میفرماید: «تعقیبکنندگانی در پیش رو و پشت سر او هست که او را به امر الهی حفظ میکنند.»
و فرشتهای که پیشانیات را به قبضه خود دارد، هنگامی که برای خدا تواضع کنی تو را بالا میبرد و هنگامی که بر خدا گردنکشی کنی تو را درهم میکوبد [یا: پایین میآورد و رسوا میکند].
و دو فرشته که کنار لبهای تو هستند و فقط مامور ثبت و ضبط صلوات بر محمد ص هستند؛
و فرشتهای که بر دهان تو ایستاده و مانع ورود حیوانات موذی بدان میشود؛
و دو فرشتهای که بر چشم تو جای دارند؛
پس اینها ده فرشته برای هر آدمی هستند و فرشتگان شب هم بر فرشتگان روز وارد میشوند زیرا فرشتگان روز غیر از فرشتگان شباند؛ پس بیست فرشته برای هر آدمی هست.
و ابلیس خودش روزها و فرزندانش شبها سراغت میآیند؛
و خداوند فرمود: «و قطعا که بر شما حافظانی هست» (انفطار/10) و فرمود: «هنگامی که آن دو دریافتکننده، در حالی که چپ و راست او نشستهاند، دریافت میکنند» (ق/17).
جامع البیان فی تفسیر القرآن (طبری)، ج13، ص7[6]؛ سعد السعود للنفوس منضود، ص225[7]؛ بحار الأنوار، ج5، ص324
حدثنی المثنى قال: حدثنا إبراهیم بن عبد السلام بن صالح القشیری قال: حدثنا علی بن جریر، عن حماد بن سلمة، عن عبد الحمید بن جعفر، عن کنانة العدوی قال:
دَخَلَ عُثْمَانُ بن عفان عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْعَبْدِ کَمْ مَعَهُ مِنْ مَلَکٍ؟
قَالَ: مَلَکٌ عَلَى یَمِینِکَ عَلَى حَسَنَاتِکَ وَ وَاحِدٌ عَلَى الشِّمَالِ [وهو أمینٌ على الذی على الشمال] فَإِذَا عَمِلْتَ حَسَنَةً کَتَبَ عَشْراً وَ إِذَا عَمِلْتَ سَیِّئَةً قَالَ الَّذِی عَلَى الشِّمَالِ لِلَّذِی عَلَى الْیَمِینِ: أَکْتُبُ. قَالَ: لَعَلَّهُ یَسْتَغْفِرُ الله وَ یَتُوبُ. فَإِذَا قَالَ ثَلَاثاً، قَالَ: نَعَمْ اکْتُبْ أَرَاحَنَا اللَّهُ مِنْهُ، فَبِئْسَ الْقَرِینُ [الصدیق]؛ مَا أَقَلَّ مُرَاقَبَتَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ [مَا] أَقَلَّ اسْتِحْیَاءَهُ مِنا؛ یَقُولُ اللَّهُ عز و جل: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»؛
وَ مَلَکَانِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ مِنْ خَلْفِکَ؛ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ»؛
وَ مَلَکٌ قَابِضٌ عَلَى نَاصِیَتِکَ فَإِذَا تَوَاضَعْتَ لِلَّهِ عز و جل رَفَعَکَ وَ إِذَا تَجَبَّرْتَ عَلَى اللَّهِ قصمک [وَضَعَکَ وَ فَضَحَکَ]؛
وَ مَلَکَانِ عَلَى شَفَتَیْکَ لَیْسَ یَحْفَظَانِ علیک إِلَّا الصَّلَاةَ [الصلوات] عَلَى مُحَمَّدٍ ص؛
وَ مَلَکٌ قَائِمٌ عَلَى فِیکَ لَا یَدَعُ أَنْ تدب [تَدْخُلَ] الْحَیَّةُ فِی فِیکَ؛
وَ مَلَکَانِ عَلَى عَیْنَیْکَ؛
فَهَذِهِ عَشَرَةُ أَمْلَاکٍ عَلَى کُلِّ آدَمِیٍّ وَ ینزولون ملائکة اللیل على ملائکة النهار، لأن مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ سِوَى مَلَائِکَةِ النَّهَارِ فَهَؤُلَاءِ عِشْرُونَ مَلَکاً عَلَى کُلِّ آدَمِیٍّ؛
وَ إِبْلِیسُ بِالنَّهَارِ وَ وُلْدُهُ بِاللَّیْلِ؛
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ» الْآیَةَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ» الْآیَةَ.
تدبر
1) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
این آیه را جواب قسم دانستهاند. در آیه اول به سماء و طارق سوگند خورد و اکنون میفرماید که سوگند خوردم که بگویم حتما بر هر نفسی حافظی هست و هیچ نفسی بدون حافظ رها نشده و به حال خود واگذار نشده است. از این جهت قرابت معنایی زیادی دارد با آیه «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدى» (قیامت/36).
در عین حال، این آیه ظرفیتهای معنایی متعددی دارد که همگی می تواند مد نظر باشد. درباره اینکه مقصود از «نفس»، «حافظ»، و «حفاظت»ی که در این آیه مد نظر است چیست، احتمالات مختلفی وجود دارد که در اینجا صرفا به احتمالات برای هریک اشاره میشود. این احتمالات با مراجعه به بحث لغت (نکات ادبی) و تفاسیر مختلف استخراج شده است:
الف. مقصود از «هر نفسی» که حتما حافظی بر او هست:
الف.1. همه نفوس بشری؛ و آنگاه آنچه از این نفس حفظ میشود عبارت است از:
الف.1.1. خود نفس
الف.1.2. گفتار و اعمال نفس
الف.1.3. صفات و ملکات نفس
الف.1.4. شؤون و مراتب مختلف نفس
الف.2. هر موجود زندهای است که علاوه بر بدنش، نفسی دارد (مورد قبل + نفوس نباتی و حیوانی)
الف.3. هر موجود زنده و باشعوری (مورد قبل + فرشتگان و اجنه و ...)
الف.4. هر چیزی که هویت شخصی دارد که میتوان بر او اطلاق «موجود» کرد (مورد قبل + جمادات و مصنوعات و اعمال و صفات و ...)
الف.5. هرچیزی که به هر نحوی هویت واقعی دارد که به نحو خاص دربارهاش میشود سخنی گفت (مورد قبل [= هویت شخصی] + هویتهای شخصیتی حقیقی، مانند هر موردی از قواعد ریاضی، سنتهای الهی، استلزامات منطقی و ...)
الف.6. هر چیزی که به هر نحوی هویتی داشته باشد (مورد قبل [= هویتهای حقیقی] + هویتهای اعتباری)
الف.7. ...
ب. مقصود از «حافظ» چه کسی است؟
ب.1. خداوند
ب.2. فرشتهای که حافظ بر همه باشد.
ب.3. اسم جنس است به معنای هر فرشتهای که حافظ بر کس خاصی است.
ب.4. فرشتگان و اولیای الهی
ب.5. عقل
ب.5. قوای مدبره بدن انسان
ب.6. ...
ج. مقصود از «حفاظت» چیست؟
ج.1. نگهداری و ضبط
ج.1.1. نگهداری عینی و خارجی خود چیزی
ج.1.2. نگهداری و ضبط افعال و صفات چیزی
ج.1.3. نگهداری و ضبط اطلاعات مربوط به چیزی
ج.1.4. ...
ج.2. مراقبت و زیر نظر داشتن (تأکید بر زیر نظر داشتن خود آن نفس است)؛ به معنای
ج.2.1. مواظبت کردن و همواره همراه او بودن
ج.2.2. مراعات وضعیت چیزی را کردن و مانع شدن از تضییع آن
ج.2.3. رصد و تفتیش و وارسی دائمی وضعیت آن
ج.2.4. ...
ج.3. نگهبانی (تأکید بر زیر نظر داشتن چیزی است از حیث عوامل بیرونی آسیبزا)؛ به معنای
ج.3.1. حراست کردن و در حصن خود قرار دادن (مانع آسیب رساندن عوامل خارجی به او شدن)
ج.3.2. دفاع کردن (دفع کردن آسیبهایی که از عوامل خارجی میرسد)
ج.3.3. حمایت کردن (او را در مقابل عوامل آسیبزا تقویت کردن)
ج.3.4. ...
تبصره
واضح است که در ترکیب اینها دهها و شاید صدها حالت به دست میآید و همچنین متناسب با معنایی که در آیات قبل برای آسمان و طارق گذشت و تناسب سوگند با آنچه به خاطرش سوگند خورده میشود، معانی بسیار متنوعتری قابل استخراج است؛ که البته این گونه نیست که همه اینها با هم قابل ترکیب باشد؛ بلکه برخی از اینها تنها با برخی دیگر میتواند ترکیب شود. مثلا اگر «نفس» را به معنای «خود» گرفتیم که شامل «خدا» هم بشود، در خصوص خداوند، معنای جمله (برای خداوند حتما حافظی هست) را نباید این بگیریم که «نگهبانی برای خداوند هست»؛ چرا که این معنا قطعا نادرست است (به تذکر امام ع در حدیث 3 توجه شود)؛ بلکه معنایی که میتواند تناسب داشته باشد این است که «حافظ» را به معنایی همچون «مراقب اعمال خویش» بگیریم و آنگاه معنای آیه در این حالت این میشود که: «برای خداوند کسانی هستند که مراقب اعمال خود در پیشگاه اویند». در تدبرهای بعد برخی از این ترکیبات که به عنوان معانیای که از این آیه قابل استنباط است و در برخی تفاسیر اشاره شده تقدیم میشود؛ و البته قطعا بسیار بیش از اینها قابل ذکر است؛ و همگی هم میتواند مد نظر آیه بوده باشد.
ضمنا درباره این گزینهها که مقصود از نفس میتواند خاص نفوس انسانی باشد یا اعم از آن؛ و مقصود از «حافظ» خداوند است یا فرشتگان یا «فرشتگان و اولیای الهی» یا اصل حفظی که برای نفوس رخ میدهد یا ملک مدبر نفس؛ و مقصود از آنچه حفظ میشود، تمام عالم ما سوی الله است، یا اعمال و گفتار انسان، یا نفس به همراه اعمالش، یا نفس به همراه تمام شئون و کمالاتش، اقوال مختلفی مطرح شده است که در مقاله «نفس و حافظ آن، در آیه چهارم سوره طارق با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی» نوشته عبدالله حاجی علی لالانی و سلمان قاسم نیا (دوفصلنامه انسان پژوهی دینی، ش26، پاییز و زمستان 1390) به تفصیل پرداخته شده است: https://raj.smc.ac.ir/article_1054.html
2) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
هیچ نفسی نیست مگر اینکه حافظ و نگهبانی از فرشتگان بر او هست که عمل و قول و فعلش و هر کار خوب و بدی که کسب میکند را حفظ مینماید (مجمع البیان، ج10، ص714[8]) تا در روز قیامت آن را برای وی حساب کنند و متناسب با آن پاداش یا جزا دهند؛ که در این صورت معنایش به آیه «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» (انفطار/10-12) نزدیک است (المیزان، ج20، ص259[9]؛ قتاده و ابن سیرین، به نقل از البحر المحیط، ج10، ص450[10]).
3) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
چهبسا مقصود حفظ و نگهداری خود نفس باشد (مورد ج.1.1. در تدبر 1) و مراد از «حافظ» جنس آن باشد؛ یعنی نفوس محفوظ است و با مرگ بدن از بین نمیرود تا روز قیامت دوباره خداوند آن نفوس را به این بدنها برگرداند؛ که آیات فراوانی هم بر این معنا دلالت دارند مانند «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ» (لسجده/11)، با «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ» (زمر/42). (المیزان، ج20، ص259[11]).
4) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
هیچ نفس به حال خود رها نشده است مگر این که فرشتگانی هستند که مواظب او و مامور روزی و حیات و مرگ وی هستند (اقتباس از ابن عباس و ابن جریح و قتاده، در الدر المنثور، ج6، ص335-336[12]).
5) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
هر نفسی از جانب خداوند حافظ و نگهبانی دارد که او را از شر شیاطین و سایر آسیبهای ارضی و سماوی حفظ میکند (به نقل از البحر المحیط، ج10، ص450[13]) تا او را تسلیم وضعیتی کند که خداوند برایش مقدر کرده است (کلبی و فراء، به نقل از البحر المحیط، ج10، ص451[14]).
6) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
هیچ کسی نیست مگر اینکه خداوند عقلی برای او قرار داده که با ارشاد وی به مصالح و بازداشتنش از مضرات وی را حفظ کند (به نقل از البحر المحیط، ج10، ص451[15]).
7) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
هیچ کسی نیست مگر اینکه خداوند متعال حافظ و مهیمن و رقیب بر اوست (به نقل از البحر المحیط، ج10، ص451[16]).
8) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
هیچ انسانی تنها و بدون مراقبت نیست، و همه اعمال و رفتار ما تحت نظارت دقیق الهی قرار دارد. این آگاهی میتواند انسان را به سوی مراقبت بیشتر از اعمال و رفتار خود سوق دهد و زمینهساز تقوا و خودکنترلی باشد (البحر المحیط، ج10، ص451[17]).
9) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ»
متناسب با دو تفسیر انفسی و آفاقی آیات قبل، و مقایسه هریک با مفاد این آیه، دهها معنای دیگر در خصوص نسبت آن سوگندی که خورده شد و این جواب سوگند به دست میآید؛ از باب نمونه:
اگر تفسیر انفسیای را در نظر بگیریم که مقصود از «طارق» شخص سالک بود و مقصود از «آسمان» آن مسیری که در عوالم ملکوت طی میکند، چهبسا بتوان گفت آیه حاضر تذکر میدهد که در این مسیری که انسان سالک الی الله در پیش گرفته است شیاطین و موانعی وجود دارد ولی خداوند برای کسی که واقعا برای خدا در این راه قدم مینهد حافظ و نگهبانی قرار داده است که هم در تشخیص راه درست به وی کمک میکنند: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین» (عنکبوت/39) و هم در این مسیر او را از خطرات حفظ میکنند: «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهار؛ لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّه» (رعد/10-11). (همچنین به حدیث 5 توجه شود).
10) «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لما عَلَیْها حافِظٌ»
همه احتمالاتی که تا اینجا گذشت همگی مبتنی بر دو قرائت مشهور از این آیه بود. در حالی که اگر قراءات دیگری هم که برای این آیه هست جدی بگیریم رقم احتمالات آیه شاید به هزاران احتمال برسد. از باب نمونه:
چنانکه در بحث اختلاف قراءات گذشت، در دو قرائت غیرمشهور ابورجاء و ضحاک) کلمه چهارم در این آیه به صورت «لِما» قرائت شده است. خود این قرائت چندین ظرفیت معنایی در آیه ایجاد میکند که یکی از آنها این است که لام را لام اختصاص (یا ملکیت) بگیریم و ما را مای موصول و مبتدا و «علیها» را خبر آن، و عبارت «لِما عَلَیْها» را متعلق به «حافظ» بگیریم که در این صورت معنایش میشود «همانا برای هر نفسی حافظی هست برای آنچه بر او سیطره دارد» که خود همین عبارت ظرفیت معانی متعددی را دارد که یکی از آنها این است که هرنفسی را که در نظر بگیریم، اگر دیگریای بر او سیطرهای یافت حتما حافظ و نگهبانی فوق آن شخص مسیطر وجود دارد که اگر او از این سیطرهاش سوء استفاده کرد حق این نفس ضایع نشود.
[1] . حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ عَنْ تَمِیمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ عَنِ الْحُصَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع اسْتَنْهَضَ النَّاسَ فِی حَرْبِ مُعَاوِیَةَ فِی الْمَرَّةِ الثَّانِیَةِ فَلَمَّا حَشَدَ النَّاسَ قَامَ خَطِیباً فَقَال
سُبْحَانَهُ هُوَ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ وَ الْوَاصِفُونَ لَا یَبْلُغُونَ نَعْتَهُ حَدَّ الْأَشْیَاءَ کُلَّهَا عِنْدَ خَلْقِهِ إِیَّاهَا إِبَانَةً لَهَا مِنْ شِبْهِهِ وَ إِبَانَةً لَهُ مِنْ شِبْهِهَا فَلَمْ یَحْلُلْ فِیهَا فَیُقَالَ هُوَ فِیهَا کَائِنٌ وَ لَمْ یَنْأَ عَنْهَا فَیُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْهَا فَیُقَالَ لَهُ أَیْنَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَاطَ بِهَا عِلْمُهُ وَ أَتْقَنَهَا صُنْعُهُ وَ أَحْصَاهَا حِفْظُهُ لَمْ یَعْزُبْ عَنْهُ خَفِیَّاتُ غُیُوبِ الْهَوَى وَ لَا غَوَامِضُ مَکْنُونِ ظُلَمِ الدُّجَى وَ لَا مَا فِی السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ الْأَرَضِینَ السُّفْلَى لِکُلِّ شَیْءٍ مِنْهَا حَافِظٌ وَ رَقِیبٌ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْهَا بِشَیْءٍ مُحِیطٌ وَ الْمُحِیطُ بِمَا أَحَاطَ مِنْهَا.
[2] . حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْیَشْکُرِیُّ وَ کَانَ ثِقَةً: أَنَّ عَلِیّاً ع سُئِلَ عَنْ صِفَةِ الرَّبِّ فَقَالَ:
... فَسُبْحَانَهُ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ وَ الْوَاصِفُونَ لَا یَبْلُغُونَ نَعْتَهُ حَدَّ الْأَشْیَاءَ عِنْدَ خَلْقِهِ إِیَّاهَا إِبَانَةً لَهُ مِنْ شَبَهِهَا وَ إِبَانَةً لَهَا مِنْ شَبَهِهِ فَلَمْ یَحْلُلْ فِیهَا فَیُقَالَ: هُوَ فِیهَا کَائِنٌ وَ لَمْ یَبِنْ عَنْهَا فَیُقَالَ: هُوَ عَنْهَا بَائِنٌ وَ لَمْ یَنْأَ عَنْهَا فَیُقَالَ لَهُ أَیْنَ وَ لَکِنَّهُ أَحَاطَ بِهَا عِلْمُهُ وَ أَتْقَنَهَا صُنْعُهُ وَ ذَلَّلَهَا أَمْرُهُ وَ أَحْصَاهَا حِفْظُهُ فَلَمْ یَعْزُبْ عَنْهُ خَفِیَّاتُ غُیُوبِ الْمَدَى وَ لَا غَامِضُ سَرَائِرِ مَکْنُونِ الدُّجَى وَ لَا مَا فِی السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ لَا الْأَرَضِینَ السُّفْلَى لِکُلِّ شَیْءٍ مِنْهَا حَافِظٌ وَ رَقِیبٌ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْهَا بِشَیْءٍ مُحِیطٌ وَ الْمُحِیطُ بِمَا أَحَاطَ بِهِ مِنْهَا...
[3] . جلسه175، حدیث2 http://yekaye.ir/sad-38-28/
جلسه202، حدیث1 http://yekaye.ir/ale-imran-003-31/
جلسه456 حدیث3 http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-11/
جلسه490، حدیث3 http://yekaye.ir/alqalam-68-24/
جلسه 531 حدیث3 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-42/
جلسه 704، حدیث2 https://yekaye.ir/al-fater-35-4/
جلسه 909، حدیث2 https://yekaye.ir/ale-imran-3-186/
جلسه 1081، حدیث5 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-16/
جلسه 1134، حدیث5 https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-04/
[4] . قَالَ أَبُو قُرَّةَ فَتُکَذِّبُ بِالرِّوَایَةِ الَّتِی جَاءَتْ أَنَّ اللَّهَ إِذَا غَضِبَ إِنَّمَا یُعْرَفُ غَضَبُهُ أَنَّ الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ یَجِدُونَ ثِقْلَهُ عَلَى کَوَاهِلِهِمْ فَیَخِرُّونَ سُجَّداً فَإِذَا ذَهَبَ الْغَضَبُ خَفَّ وَ رَجَعُوا إِلَى مَوَاقِفِهِمْ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مُنْذُ لَعَنَ إِبْلِیسَ إِلَى یَوْمِکَ هَذَا هُوَ غَضْبَانُ عَلَیْهِ فَمَتَى رَضِیَ وَ هُوَ فِی صِفَتِکَ لَمْ یَزَلْ غَضْبَانَ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ عَلَى أَتْبَاعِهِ کَیْفَ تَجْتَرِئُ أَنْ تَصِفَ رَبَّکَ بِالتَّغْیِیرِ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ وَ أَنَّهُ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا یَجْرِی عَلَى الْمَخْلُوقِینَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَمْ یَزُلْ مَعَ الزَّائِلِینَ وَ لَمْ یَتَغَیَّرْ مَعَ الْمُتَغَیِّرِینَ وَ لَمْ یَتَبَدَّلْ مَعَ الْمُتَبَدِّلِینَ وَ مَنْ دُونَهُ فِی یَدِهِ وَ تَدْبِیرِهِ وَ کُلُّهُمْ إِلَیْهِ مُحْتَاجٌ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَمَّنْ سِوَاهُ.